زیست شناسی
زیست شناسی دریچه ای به خداشناسی 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

داستان الکساندر فلمینگ

الکساندر فلمینگ

کشاورز فقیر اسکاتلندی بود و فلمینگ نام داشت.

يك روز، در حالي كه به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقي در آن نزديكي صداي درخواست كمك را شنید، وسايلش را بر روي زمين انداخت و به سمت باتلاق دوید.

پسری وحشت زده که تا كمر در باتلاق فرو رفته بود، فرياد مي زد و تلاش مي كرد تا خودش را آزاد كند. فارمر فلمينگ او را از مرگي تدریجی و وحشتناك نجات می دهد.

روز بعد، كالسكه اي مجلل به منزل محقر فارمر فلمينگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسري معرفي کرد كه فارمر فلمينگ نجاتش داده بود.

اشراف زاده گفت: " مي خواهم جبران كنم ". "شما زندگي پسرم را نجات دادی".

کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمي توانم براي كاري كه انجام داده ام پولی بگيرم". پيشنهادش را نمی پذیرد. در همين لحظه پسر كشاورز وارد كلبه شد.

اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟"

كشاورز با افتخار جواب داد:"بله"

با هم معامله مي كنيم. اجازه بدهيد او را همراه خودم ببرم تا تحصيل كند. اگر شبيه پدرش باشد، به مردي تبديل خواهد شد كه تو به او افتخار خواهي كرد.

پسر فارمر فلمينگ از دانشكده پزشكي سنت ماري در لندن فارغ التحصيل شد.

همين طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الكساندر فلمينگ كاشف پنسيلين مشهور شد.

سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الريه مبتلا شد.

چه چيزي نجاتش داد؟ پنسيلين.

موضوعات مرتبط: حکایت های جالب و خواندنی
[ شنبه ۹ دی ۱۳۹۱ ] [ 18:41 ] [ شکوفه ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ با هدف تبادل اطلاعات با دبیران زیست شناسی و دانش آموزان طراحی شده است.ارائه نظرات سازنده شما در مورد مطالب باعث بهبود کیفیت مطالب خواهد شد.مطالب آورده شده در این وبلاگ به هیچ عنوان به منزله تایید علمی آنها نیست.نویسنده این وبلاگ به هیچ عنوان مسولیت کلیه مطالب وبلاگهای لینک شده را ندارد.
امکانات وب